گیر دادن رستم به سهراب

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->-->

چنين گفت رستم به سهــراب يل / که من آبـــرو دارم انــــدر محـــل

مکن تيز و نازک، دو ابـروي خود / دگر سيخ سيـخي مکن مـوي خود

شدي در شب امتــــــحان گرمِ چت / برو گــمشو اي خــاک بر آن سـرت

اس ام اس فرستادنت بس نبـــود / که ايمـيل و چت هم به ما رو نمـود

رهـا کن تو اين دختِ افراسيــــــاب / که مامش ترا مي نمـــايد کبــــاب 

اگر سر به سر تن به کشتن دهيـــم / دريغــا پسر، دستِ دشـمن دهيـــم

چوشوهر در اين مملکت کيمـياست / زتورانيان زن گرفتــن خطـــاست

خودت را مکن ضــــايع از بهــر او / به دَرست بـــپرداز و دانش بجــو

در اين هشت ترم، اي يلِ با کـلاس / فقـط هشت واحد نمـودي تو پاس

توکزدرس ودانش، گريزان بـُدي / چرا رشــته ات را پزشـکي زدي

 

شب مهتابی...
ما را در سایت شب مهتابی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : زهرا عزتی yahoo10 بازدید : 352 تاريخ : جمعه 23 خرداد 1393 ساعت: 17:33