جک سری دوم

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->-->

خانمی عکس زنی را در کیف شوهرش دید و با ناراحتی پرسید :

این عکس کدام اکبیری است که در کیفت گذاشته ای ؟

شوهر با خونسردی گفت : عکس جوانی خودت

.

.

.

.

.

طرف از پشت بام یک برج ۵۰ طبقه پرت میشه

به طبقه ۲۰ که رسید گفت : خب تا اینجا که بخیر گذشت

.

.

.

.

.

.

شخصی خواست سوار آسانسور بشه دید نوشته ،

ظرفیت ۱۲ نفر با تعجب گفت : حالا من از کجا ۱۱ نفر دیگه پیدا کنم

.

.

..

.

.

.

.

در جریان انتخابات ، کاندیدی پشت تریبون گفت

آقایون ! چیزی که لازمه ی جامعه ی کنونی ماست رهایی از

سوسیالیسم ، امپریالیسم ، کمونیسم ، فاشیسم ، رادیکالیسم و ... است .

در این لحظه پیرمردی گفت : آقای کاندیدا لطفا یک فکری هم برای رماتیسم من بکنید

..

.

.

.

.

.

یه روز یه میخ میره عروسی اونقدر می رقصه . . .

. . . . . . . . . . . . . . . . .

پیچ میشه

.

.

.

.

.

.

یه آفتاب پرست میره رو جعبه مداد رنگی

هنگ میکنه

.

.

.

.

.

یارو از جوب می پره ازش فیلم می گیرن .


دور آهسته میزارن میفته تو جوب . دور تند می زارن می خوره به دیوار

.

.

.

.

.

.

سه تا دیوانه هم اتاقی بودن یک روز خبر آوردن كه دوتاشون بالا پایین می پرن و میگن كه ما سیب زمینی هستیم

و داریم تو روغن سرخ میشیم و سومی ساكت نشسته !

رییس بیمارستان هم طبق معمول رفت كه این دیوونه رو مرخص كنه.

پرسید تو چرا با دوستات نیستی ؟ اون هم گفت : آخه من كف ماهیتابه چسبیدم

.

.

.

.

.

یه بنده خدایی پول میندازه تو صندوق صدقات ،‌ هنوز دو قدم رد نشده بوده ،‌

یک ماشین میزنه بهش ، درب و داغونش میكنه.

همون وقت یک نفر دیگه‌ داشته پول مینداخته تو همون صندوق ،

طرف با حال زار پامیشه ، ‌میگه: پولتو ننداز ، صندوقش خرابه

.

.

.

.

.

یه بچه به باباش میگه : یادته به من گفتی معدلت ۲۰ بشه بهت ۲۰ هزار تومن میدم ،

باباش میگه : آره ، بچه میگه پس الان ۸ هزار تومن بده

.

.

.

.

.

.

یه دوقلو بعد 9 ماه بدنیا نمیان میرن سونوگرافی

میبینن پسره بند نافشو انداخته دور گردن دختره

میگه :جووووووون داداش اگه بذارم لخت بری بیرون

.

.

.

.

یه روز یه نفر با خرش تو جاده منتظر ماشین بود.

که یه پیکان نگه داشت.

طرف گفت: مستقیم. راننده ماشین گفت: خودت سوار می کنم ولی خرت چیکار می کنی؟!

گفت :خرم خودش می آید ، حرکت کردند .

ماشین رفت دنده 1 2 3 4 خر با همان سرعت که ماشین می رفت حرکت می کرد ،

راننده گفت : خرت چشمک می زنه .

طرف گفت: می خواهد سبقت بگیره

.

.

.

.

طرف داشته پسرشو در مورد ازدواج نصیحت می كرده ،

می گه: پسرم خواستی زن بگیری ، برو از فامیل زن بگیر

ببین تو همین دور وبر خودمون ، داییت رفته زن داییت رو گرفته

عموت رفته زن عموت رو گرفته ... حتی خود من ، اومدم مادرت رو گرفتم

شب مهتابی...
ما را در سایت شب مهتابی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : زهرا عزتی yahoo10 بازدید : 229 تاريخ : پنجشنبه 22 خرداد 1393 ساعت: 19:08